بنام خدا
((جوابیه نیست ...درد و دل است))
.ساعت ۵ و نیم عصر
مکان کلینیک
ماسک و لباس پوشیده و در حال ویزیت
ماسک و لباس سنگینی نمی کند بر بدنم ، چون یکسال است عضوی از بدن من شده
فقط ۵ دقیقه فرصت استراحت
اینستا گردی و چشمهای گرد من...
پزشکان ،حکیم باشی دوران امیرکبیر و دعا نویس شده اند
این را بزرگواری با فیگور خاص خودش گفته
و درد و دلی که با شما می گویم نه با ایشان ،چون ایشان با کلامشان لایق گفتگو نیستند
باز سلام ،یکسال از زمانی که کرونا شروع شده می گذرد ،مدام بیمار کرونایی دیده ام ،کوچک و بزرگ ،حتی بدون علامت ،پسری که با خستگی بدن آمد و ای سی یو فرستادمش ،مادری که تا دم کلینیک آمد و حالش بد شد و حالا سالگرد در گذشتش است ، همکاری که هنوز رفتنس را باور نمی کنم چون ورزشکار بود و خودم که دو بار کرونا مهمان این بدن ناقابل شد ،پزشک متخصصی که کرونا داشت اما بخاطر بیماران روی تخت آرام و قرار نداشت ،یکسال است که همه هر روز سر هر کوچه منتظر پارچه سیاهی هستیم ،توی کلینیک همه همکاران گرفتند ،همه یعنی کل پرسنل لطفا متوجه شوید،سه موج امد و رفت و هزا ر خرابی داشت و حالا موج چهارم ،نمی دانم آمده یا نه اما مریضهایم بیشتر شده و امروز بعد از یکسال جنگیدن ،یکنفر تو را دعا نویس و کاسب خطاب کند ،لبخند می زنم و گریه می کنم ،لبخند به حال خودم و شادی برای پاداشم که هر چه بیشتر نفهمندجزای خیر من بیشتر است
و گریه به حال مردم و گریه به حال کسی که اصلا نمی فهمد
مثل گریه امیر کبیر برای پدر و کودکی که آنروز بچه اش مرده بود از نادانی و جهالت و جریمه شد که داستانش را می دانید ،گریه می کنم در دلم برای جهالت و حماقت و نادانی و خناسی و پول پرستی آنها که هنوز معنی خدمت را بلد نیستند یا با بی چشم و رویی چشم بر هم می گذارند و قدر هیچ خدمتی را نمی دانند .گریه می کنم برای آنهایی که درمانشان یا روغن بنفشه است یا واکسن فایزر و نمی دانند برکت در چیست
.گریه می کنم برای آنهایی که چشم و گوش بسته از دالان زایمانی بیرونشان آورده ایم و هنوزبه همان سیلی معروف پزشکها برای شروع زندگی بر پشتشان محتاجند و قدر نمی دانند و کودکانه گریه سر می دهند .
گریه می کنم برای آنهایی که پول برایشان از جان مردم عزیز تر است و می خواهند شهر، قرمز که نه کبود باشد ولی وسایل پولشماری آنها فراهم باشد ،
نمی دانم کرونا گرفته اند یا نه ،نمی دانم نفسشان بند آمده یا نه نمی دانم حاضرند خودشان ،شخص خودشان با ۵ تا ،فقط ۵ تا مسافر کرونایی در یک ماشین سوار شوند و دور شهر بچرخند و کرونا را به بازار و گردشگری وتور ببرند
نمی دانم حاضرندهمین ۵ مریض کرونایی را به خانه اشان ببرند یا این نسخه ها را برای مردم می پیچند.
آن یکی گفته من دعانویسم کاش دعا نویس بودم و بلد بودم به آن یکی حالی کنم روغن بنفشه دوای دردت نیست هر چند برای این تفکر روغن بنفشه شایسته تر است.دعانویس های امروزی به زعم آن یکی ،اولین دانشگاه علوم پزشکی بعد از انقلاب را تاسیس کردند و در بسیار علوم پزشکی در دنیا حرف برای گفتن دارند ،دعانویسهایی که آن یکی می گوید آنقدر خوب بیماران را درمان می کنند که از خارج از کشور به اینجا می آیند و هتلهاو مهمانسراها و تورها را پر می کنند ولی چه کنم که همیشه جمعی خودشان را بالاتر مردم می دانند و تصمیم برای مردم می گیرند و از جانب مردم حرف می زنند .
وقتی رهبر معظم انقلاب تصمیم در زمینه کرونا را به ستاد ملی کرونا واگذار می کنند و اعلام می کنند امسال مسافرت نمی روند ،آن یکی خودش را بالاتر می داند و نظر کارشناسی علمی جمعی پزشک و دلسوز و سرباز جان برکف خط مقدم جبهه سلامت را نقد می کنند و بیشتر دلم می سوزد که فهمیدم آن یکی روزی شغل معلمی داشته ،البته مطمئنم اشتباه شده وگرنه معلمهای ما ادامه راه انبیا هستند و این یکی "خلیفه" بوده نه جانشین انبیا وگرنه همه معلمها مقدسند و این یکی اشتباهی شده ،
دلم سوخت که حاضرند جان مردم و شایستگان را بگیرند تا دورهمی های خودشان برقرار باشد وگرنه یک گردشگر متخصص که کار تخصصی اش گردشگری است و ناگهانی گردشگر نشده این حرفها نمی زند و می فهمد که سلامت مهم است ،هر چند اقتصاد خراب شایددلیل آن یکی باشد اما یادش رفته اقتصاد گردشگری در یزد با سلامت و توریسم سلامت پیوند خورده و رونق گرفته
مریض آمده ،اگر آن یکی بود که گفته دعا نویس هستم چون دعا نویس هستم برایش روغن بنفشه می نویسم و اگر هوای فرنگ در کله اش بود می فرستمش دنبال فایزر ،کسی که مرا دعا نویس بخواند دوایش روغن بنفشه است
تمام
یک پزشک کرونا دیده کرونا چشیده جان برکف
امضا محفوظ
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 01,فوریه,2025